[ad_1]
شیرهان گلی اف ، یکی از قهرمانان جنگ بزرگ میهنی ، اهل خوجاوند است. شیرهان که هرگز ایمان به بازگشت خانواده اش به این سرزمین ها را از دست نداد ، در جنگ میهنی کشته شد و تا آخرین قطره خون جنگید.
Milli.Az گزارش می دهد AZERTACخبرنگار APA برای کسب اطلاعات در مورد مسیر شکوهمند شهید ، از خانواده گولیف که در محل اسکان آوارگان در منطقه خوجوند در منطقه بیلاگان زندگی می کنند ، بازدید کرد.
شیرهان که در 27 سپتامبر 1995 در خانواده ای از آوارگان به دنیا آمد ، از خانه ای که روزگاری در آن زندگی می کرد خاطرات خوبی دارد. پرچم سه رنگ باشکوه ما روی تخت است و لباس نظامی شیرخان روی دیوار. همچنین عکس های گرفته شده توسط وی و چند مورد. هزاران خاطره از شیرهن در هر یک از این صحنه ها زنده می شود. هرچه بیشتر با خانواده شهید صحبت می کردیم ، بیشتر می فهمیدیم که او چقدر شجاع و وطن دوست است. وقتی شیرهان به دنیا آمد ، خانواده او سه سال در آرزوی زمین بودند. او که بزرگ شده بود و می دانست سرزمین مادری اجدادی اش تحت اشغال دشمن است ، آرزوی سرباز شدن شیرخان را شکل داد. سخنان و وعده های وی بیانگر تمایل من برای جان فشانی برای آزادی سرزمین های ما است. شیرخان با این میل ، راهی شرافتمندانه برای خدمت به عنوان یک نظامی طولانی مدت پس از اتمام دوره خدمت فعال نظامی خود انتخاب کرد. به مدت پنج سال در جبهه در جهات مختلف خدمت کرد. یک نکته ای که منتظر آن بود دستور جنگیدن بود. این آرزو در 27 سپتامبر به شیرانا داده خواهد شد. شیرهان در گفتگو با خانواده خود گفت: “این زمان است که ما سرزمینهای خود را آزاد خواهیم کرد.”
Ismihan Guliyev ، پدر شهید ، با افتخار از شرحان صحبت می کند. پدر شهید که در دیدار مجدد پسرش خواجوند نیز نقش داشت ، با افتخار می گوید: “شیرهان از روزی که فکرش را از دست داد می گوید دیر یا زود سرزمین هایمان را از دست دشمن آزاد خواهیم کرد ، هر یک از ما به قره باغ زیبا ما اگرچه او به اوج شهادت نائل شد ، اما به عنوان یکی از قهرمانان ما که پس از او داستان پرشکوهی نوشت ، اثر خود را برجای گذاشت. پدرش در مورد سفر شیرهان صحبت می کند ، می گوید که او ابتدا در جنگهای فضولی و جبرائیل شرکت کرده و در آزادسازی بسیاری از مناطق نقش داشته است. از آنجا به Gubadli رفتند. شیرهن همچنین در بسیاری از مأموریت های موفق در منطقه مشارکت داشته است. اگرچه شیرهن در نبردهای داشالتی در تاریخ 3 نوامبر زخمی شد ، اما جنگ ادامه یافت. در 7 نوامبر ، شیرخان به اوج شهادت رسید.
رائسا گلیوا ، مادر شهید ، اکنون با افتخار درباره پسر قهرمان خود صحبت می کند: “قبل از جنگ ، وقتی با شیرهان صحبت کردم ، گفتم که زمان ازدواج رسیده است. او گفت که باید سرزمین های ما آزاد شود ، و سپس فکر می کنم بیایید ازدواج کنیم. شیرهان کلمه پناهنده را دوست ندارد. ” شیرهان که آخرین بار در تاریخ 2 نوامبر با خانواده اش تماس گرفت ، قول داد که پیروزی بسیار نزدیک است ، ما شوشا را می گیریم و پرچم خود را به آنجا می بریم. خبر شهادت شیرخان اما یک روز قبل از آزادی شوشا منتشر شد. گرچه او زنده نبود اما وعده هایش به خانواده اش تحقق یافت.
خواهر شهید ایلکانا گلیوا گفت که او همیشه به برادرش افتخار می کند: “هنگامی که ما کودک بودیم ، او به من گفت که چرا پناهنده شدیم ، چرا در وطن خود نیستیم. به همین دلیل آرزوی کودکی او این بود که یک سرباز شود. وقتی در کودکی سربازی را دید ، او با آنها بود. او بسیار به وطن خود وابسته بود. بزرگترین آرزوی او این بود که سرزمینهای ما را آزاد کند و از این طریق بمیرد. “
Milli.Az
[ad_2]